گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

گهی زان خنده مست مست گردد

گهی زان غمزه چابک دست گردد

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸

 

بتی کز دیدنش جان مست گردد

درون جان من پیوست گردد

مگو کز دیدن من، چیست حالت؟

چو دیوانه که از می مست گردد

چو در گیسو گره بندی، بسا دل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۴ - در ستایش معرفت و مقام عشق

 

به جام و شیشه کی پابست گردد

ز هر جامی خورد سرمست گردد

وحشی بافقی