گنجور

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۷ - حکایت

 

طالشی شوریده سر برجست و رفت

راه قاضی را میان در بست و رفت

حکیم نزاری
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

سوی غربت آن بت خودکام محمل بست و رفت

طرفه شهبازی مرا از دام غافل جست و رفت

پای من برناید از گل ورنه در راه طلب

سوی منزل رهروی هر گام از گل رست و رفت

نه دل ما را همین از نیش غم افکار ساخت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

آنکه یک دم بر سرم ننشست و رفت

در بروی آشنایان بست و رفت

آذر بیگدلی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۸ - رفتن شیطان نزد هاجر به حیله گری و نومید شدنش

 

این بگفت و خانه را در بست و رفت

اهرمن را هم کمر بشکست و رفت

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

صیاد زد به تیرم و بالم شکست و رفت

از کثرت شکار به بندم نبست و رفت

با صد نیاز خواستم از وی نشستنی

آمد به ناز بر سرم و برنشست و رفت

از عقل بس عقال نهادم به پای دل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

هر که آمد در جهان پست و رفت

رشتهٔ الفت ز ما بگسست و رفت

مرگ صیاد است و، صیدش آدمی است

کو که زین صیاد، سالم جست و رفت؟

عمر ما، همچون نسیم صبحگاه

[...]

صابر همدانی