×
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲
ز کوی عشق مَلَک دلشکسته میآید
مسیح میرود آنجا و خسته میآید
شهید ناوک آنم که چون رود به شکار
غزال قدس به فتراک بسته میآید
زمانه گلشن عیش که را به یغما داد
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
دل از ولایت غم بار بسته میآید
چو موج بر سر طوفان نشسته میآید
کسی که لب به سراغی نسوخت کیداند
که کار بال ز پای شکسته میآید
بیا به طور و همه گوش شو که شاهد حسن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰۲
به پرسش من در خون نشسته میآید
چراغ طور به بالین خسته میآید
ز بس شکستگی از صفحه جهان شد محو
صدا درست ز جام شکسته میآید
زمانه سخت نگیرد گشادهرویان را
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
دلم ز کعبه نه محمل نشسته میآید
به دیر رفته و زنار بسته میآید
اگر به کوی تو تا حشر گوش اندازند
صدای شیشه عهد شکسته میآید
نسیم باغ محبت مگر وزید، که باز
[...]