گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

ز خون سیاوش جگرخسته اوست

ز ترکان کنون راد و آهسته اوست

فردوسی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۶

 

جوله پسری که جان و دل خستهٔ اوست

از تار دو زلفش تن من بستهٔ اوست

بی پود چو تار زلف در شانه کند

ز آن این تن زار گشته پیوستهٔ اوست

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۸

 

جوله پسری که جان و دل خسته اوست

از تار دو زلفش تن من بسته اوست

بی پود چو تار زلف در شانه کند

ز آن این تن زار گشته پیوسته اوست

مهستی گنجوی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۰ - در ذکر موت و اهوال آن

 

شاخ پیوندها شکسته اوست

بیخ امیدها گسسته اوست

جامی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

گل بیداد دسته بسته اوست

مهر در دل خسک شکسته اوست

همه جا ناخن تصرف بند

هر کجا سینه‌ای است خسته اوست

این که گم گشته عهد و شرط وفا

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۴۶

 

دلم ربوده خط شکسته بسته اوست

که مومیایی دلها خط شکسته اوست

صائب تبریزی