گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰۶

 

راز دارم مرا ز دست مده

بی‌خودان را به خودپرست مده

نجده ساز از دل شکسته‌دلان

این چنین نجده را شکست مده

شست تو همت است و صید تو مال

[...]

خاقانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۷

 

بر خیره غرور خویش پیوست مده

بر باد نبوده خرمن هست مده

جون نیست ترا بدست نقدی روشن

باری رخ یارو باده از دست مده

کمال‌الدین اسماعیل
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۷ - در غزل

 

جام می یافتی، ز دست مده

تو خودش نوش کن، به مست مده

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۲ - در شرایط عمارت کردن

 

دوست گیری، دگر ز دست مده

عهد را عادت شکست مده

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۲ - در شرایط عمارت کردن

 

زر بزور اینچنین ز دست مده

خنجر خویشتن بمست مده

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۹ - در صفت عارف و عرفان

 

جام ایشان به سفله مست مده

دامن حبشان ز دست مده

اوحدی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۳

 

برو ای عقل و پند مست مده

پند سرمست می پرست مده

جان مده گر هوای ما داری

دامن ذوق ما ز دست مده

ساقیا جام می بیار و بیا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۴

 

دامن عاشقان ز دست مده

جام می جز به رند مست مده

خاطر ما چو زلف خود مشکن

سر موئی به ما شکست مده

می به زاهد مده که حیف بود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۰

 

ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده

مصلحت نیست جز این مصلحت از دست مده

بیخطا سنگدلان شیشه دل می شکنند

دل بدینطایفه تا صبر و توان هست مده

ماهی شست بتانیم و بدین دام خوشیم

[...]

اهلی شیرازی