گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶۱

 

بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم

کار زنجیر کند مور چو پیوست به هم

مژه بر هم زدن یار تماشا دارد

که شود دست و گریبان دو جهان مست به هم

نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من

[...]

۶ بیت
صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۳

 

سیل اشکم به شب هجر چو پیوست به هم

کشتی و نوح به یک موجش بشکست به هم

خواستم نقش مه و سنبله از کلک قضا

نقش رخساره و گیسوی تو پیوست به هم

جز خط و زلف که پیوست به هم کس نشنید

[...]

۵ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

خم ابروی تو تا با مژه پیوست به هم

داد چین تا به ختا تیر و کمان دست به هم

این همه خون دل خلق دلیرانه مریز

عاقبت سیل شود قطره چو پیوست به هم

نیست در ملک دل امروز به جز دست تو دست

[...]

۸ بیت
نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

دل گسست از من و با چشم تو پیوست به هم

دشمن و دوست به خونم شد و همدست به هم

رشتهٔ مهر چنان می‌گسل از هم که چو خط

ز در صلح در آید بتوان بست به هم

به کدامین طرف ای موج روانی که دگر

[...]

۶ بیت
نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۶۸

 

تا پی عربده مژگان تو پیوست به هم

شست زنجیری زلف تو ز جان دست به هم

به سر زلف تو از شانه شکستی مرساد

که شکست دل ما را نتوان بست به هم

پیش چشم تو اگر جان نسپارم چه کنم

[...]

۵ بیت
نیر تبریزی