گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۷ - در ذات و صفات و عین الیقین فرماید

 

دو عالم پر ز نور اوست امروز

مرا در جان و دل او هست امروز

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳

 

گر تو گل چهره در آیی به چمن مست امروز

ما بدانیم که در باغ گلی هست امروز

گفته‌ای: بر سر آنم که بگیرم دستت

نقد را باش، که من می‌روم از دست امروز

با چنان دانهٔ خالی که تو بر لب زده‌ای

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸

 

رفتم بر آن شمع چگل مست امروز

گفتم که: مرا با تو سری هست امروز

گفتم که: ز غصه کی رهد؟ دل گفتا:

حالی دلت از غصهٔ ما رست امروز

اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۸

 

مجلس ما به حضور تو چنانست امروز

که کمین خادمه اش حور چنانست امروز

از سر زلف پریشان تو در حلقه جمع

عقل سودا زده زنجیر کشائست امروز

ساقیا باده بده کز می دوشین ما را

[...]

کمال خجندی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت عید سعید غدیر و مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام

 

دهید مژده برندان می‌پرست امروز

که پیر میکده آمد قدح بدست امروز

بهر که بنگری از شیخ و شاب و خرد و کلان

بود ز بادهٔ خم غدیر مست امروز

زهی علو که علی را بدست پیغمبر (ص)

[...]

صغیر اصفهانی