×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷
باده ناخورده مست آمدهایم
عاشق و می پرست آمدهایم
ساقیا خیز و جام در ده زود
که نه بهر نشست آمدهایم
خیز تا از خودی برون آییم
[...]
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۰۰ - الحقیقة
ما خود ز ازل عاشق و مست آمده ایم
شیدا و خراب و حق پرست آمده ایم
دستم چه زنی که در مُصاف غم تو
بی پا و دل و دیده و دست آمده ایم
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۰
ما چو از بَدْوِ ازل بادهپرست آمدهایم
پس یقین است که مستان ز الست آمدهایم
قول تحیون و تَموتون نه نبی فرمودهست
مست خواهیم شدن باز که مست آمدهایم
مستی ما نه ز خمرست بیا تا بینی
[...]