گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

از باده گلگون قدری هست بگویید

در شهر چو زیبا قمری هست بگویید

ما را خبری نیست، که مستان خرابیم

گر زانکه شما را خبری هست بگویید

در دیر مغان، نیم شبان، در شب تاریک

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸

 

از پیر مغان گر خبری هست بگویید

از باده اگر ما حضری هست بگویید

تا چند ملامت که خطیرست ره عشق؟

گر تیر قضا را سپری هست بگویید

پران ز پر عشق شد این جان بلا دوست

[...]

قاسم انوار
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

از شاهد و می گر خبری هست بگوئید

چون باده پرستی هنری هست بگوئید

در کوی خرابات فنا سالک ره را

جز عشق اگر راهبری هست بگوئید

معشوق مرا کز غم او بیدل و دینم

[...]

اسیری لاهیجی