گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - صفت زرور بربطی

 

آن دو بینی که نام بهروزیست

آخرش روشنی و پیروزیست

مسعود سعد سلمان
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

ایام بهار و گل و خرّم روزیست

کاندر پی آن بهار هم نوروزیست

خوش دار دل و مباش غمگین ز جهان

در دفتر عمر بین که روزی روزیست

جهان ملک خاتون
 

جامی » رسالهٔ اربعین » (۱۸) وَ مِنْ کَلَامِهِ صلی الله علیه و سلم: الصُّبْحَةُ تَمْنَعُ الرِّزْقَ. (مسند احمد)

 

ای کمر بسته کسب روزی را

صبح خیزی دلیل فیروزیست

بهرِ خوابِ صباح چشم مبند

زانکه این خواب مانع روزیست

جامی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۹ - رفتن شاپور پیش شیرین و عتاب کردن شیرین به او

 

ز شمع مریمت تا دل فروزی ست

تو خرما خور که ما را خار روزی ست

سلیمی جرونی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۴ - تعاقب شاهزاده غزال را و رسیدن هر دو پیش گدا

 

گر به روزست این چه خوش روزی‌ست!

ور شب‌ست این، شب دل‌افروزی‌ست!

هلالی جغتایی