گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۵

 

که چون می گسارد توانگر همی

به سر بر ز گل دارد افسر همی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان

 

چه جستی ازین رقعه اندرهمی

بخواهی ربودن ز من سر همی

فردوسی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۷ - رسیدن سالك وصول با پرده ششم

 

چون تویی در اول و آخر همی

بر دل ریشم بنه یک مرهمی

عطار
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۵ - تسلیت به دوستِ پدر مرده

 

سخت است گرچه مرگِ پدر بر پسر همی

هان ای پسر مخور غم از این بیشتر همی

در روزگار هر پسری بی پدر شود

تنها تو نیستی که شدی بی پدر همی

اسکندرِ کبیر که می رفت از جهان

[...]

ایرج میرزا
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۷ - سرنوشت

 

اعرابی‌ای به دجله کنار از قضای چرخ

روزی به نیستانی شد ره‌سپر همی

ناگه ز کینه‌توزی گردون گرگ‌خوی

شیری گرسنه گشت بدو حمله‌ور همی

مسکین ز هول شیر هراسان و بیمناک

[...]

رهی معیری