ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۶
زهی یافته دین و دولت زتو
صفایی که گردون زاختر نیافت
زاولاد آدم دو کس ماند و بس
که از کان جود تو گوهر نیافت
یکی آنکه مادر هنوزش نزاد
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۳
ای که هرگز هیچ ملت چون تو پیغمبر نیافت
هیچ دین در دور عالم چون تو دین پرور نیافت
جبرئیل آن پیک حضرت با هزاران پر نور
سایه گرد براقت را بوهم اندر نیافت
آسمان کو بر در رحمت معلق حلقه ایست
[...]
حسینی » کنز الرموز » بخش ۱۶ - در بیان معرفت دل گوید
دل پذیرفت آنچه عالم برنیافت
دل بدانست آنچه عرش اندر نیافت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۸ - فی مدح الصاحب المعظم شمس الدین محمود الهرموزی
چون رخت کس ماه در زیور نیافت
چون لبت کس لعل پر شکر نیافت
دل چو چشمت نرگس جادو ندید
جان چو قدّت سرو سیمین بر نیافت
چون تو صورت خامه ی مانی نکرد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۹ - فی مدح الامیر الاعظم جلال الدین ارپه بیک طاب ثراه
اعظم جلال دولت و دین ارپه کاسمان
بر آستان قدر جلالش گذر نیافت
گردون هزار سال بگرد جهان بگشت
وز خط حکم نافذ او ره بدر نیافت
چون شاهباز همت او دیده باز کرد
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - زوال آفتاب
خاک را میجست گردون تا کند بر سر نیافت
زان که گیتی را ز آب دیدهها جز تر نیافت