کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵
ناز گلبرگ رخت سنبل تر میریزد
لالهٔ سوختهدل خون جگر میریزد
هرشب از شرم گلستان جمالت صنما
آب از چهره خورشید و قمر میریزد
زلف تست آنکه پریشان شود از باد صبا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۳
صبر هرچند به دل رنگ حضر میریزد
شوق از خانه برون رخت سفر میریزد
صدف از تشنهلبی مشرق تبخال شده است
ابر در کام نهنگ آب گهر میریزد
عارفان جان خود از خصم ندارند دریغ
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۳۹ - اشک خونین
«در دلم لالهصفت، خون جگر میریزد
صدف دیده به رخ، لؤلؤ تر میریزد»
هر زمان یاد کنم از لب عطشان حسین
دجلهسان، آب سرشکم ز بصر میریزد
بهر خونی که چکید از گلوی او به زمین
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
زلف از شانه بروی چو قمر میریزد
یا که بر برگ سمن سنبل تر میریزد
هر دلی کی هدف ناوک نازش گردد
غمزه اش خون دل اهل نظر میریزد
گر نقاب افکند از روی جود آنزهره جبین
[...]
خلیلالله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷
از ابر سیاه لعل و گهر میریزد
وز دیدهٔ من خون جگر میریزد
بیروی تو از هر مژهام در گلشن
دامندامن لاله تر میریزد