گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

عمر رفت و روزگار اندر فراقت صرف شد

از غم روی تو موی قیرگونم برف شد

باز عمر ما که صرف دوری دلدار گشت

عمر زاهدبین که محونحو وصرف صرف شد

خون به چشمم می دهد هر دم که ریزد برکنار

[...]

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۸ - الموت

 

مرا از خلق خستها شرف شد

که از راهم موانع برطرف شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۵- سوره مائده » ۱۹- آیات ۱۰۳ تا ۱۰۹

 

بعد از آنکه منقطع آن حرف شد

پیش آنها آشکار آن ظرف شد

صفی علیشاه