×
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷ - مخترع
آمد بهار دلکش و گلهای تر شکفت
دلها از آن نشاط ز گل بیشتر شکفت
دل از صباحت رخ خوبت گشاده شد
مانند غنچه ای که به وقت سحر شکفت
می آید از گل چمن عشق بوی خون
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۴
از نوبهار روی زمین خشک و تر شکفت
این باغ را ببین که چه در یکدگر شکفت
شب زنده دار باش کز این باغ دلفریب
آن فیض بیش برد که پیش از سحر شکفت
گلگل شکفت آبله من ز نیشتر
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸
از پاک بینشی دل اهل نظر شکفت
این غنچه از طراوت آب گهر شکفت
آیینه خواب بود که دل از خیال تو
یک پیرهن ز صبح دوم بیشتر شکفت
پیش از خیال جلوه او دل به خون تپید
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲
از باده غنچهٔ دل آن سیمبر شکفت
لعل لبش زخنده گلبرگ تر شکفت
بوی بهار مهر دهد جور گل رخان
از آب تیغ او گل چاک جگر شکفت
با یاد عارض تو زفیض بهار عشق
[...]