گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

لعل تو در سخن شکر ریزد

جزع من در سحر گهر ریزد

حس تو هر قدح که نوش کند

جرعه بر روی ماه و خور ریزد

هر نفس دفع چشم بدرا صبح

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

شکرش در سخن گهر ریزد

خنده اش پسته بر شکر ریزد

عاشقش همچو شمع در شب وصل

پیش رویش نخست سر ریزد

گر سموم عتاب او بجهد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

شکرش در سخن گهر ریزد

پسته اش خندد و شکر ریزد

عاشقش همچو شمع در شب وصل

پیش رویش نخست سر ریزد

گر سموم عتاب او بوزد

[...]

مجد همگر
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲۴

 

لبت ز خنده دندان نما گهر ریزد

تبسم تو در آب گهر شکر ریزد

اگر ز سوز دل خود حکایتی گویم

ز چشم شعله، روان گریه شرر ریزد

نظر ز سوزن مژگان یار می دوزم

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۳

 

تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد

زآغوش رک‌کل شوخی موج‌گهرریزد

به آهنگ نثار مقدم‌گلشن تماشایت

چمن‌ در هر گلی صد نرگسستان سیم و زر ریزد

گریبان‌چاکیی دارند مشتاقان دیدارت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۴

 

وداع‌ کلفتم تا گل‌ کند چاک جگر ریزد

شب از برچیدن دامان‌ گریبان سحر ریزد

نی‌ام فرهاد لیک از دل‌گرانی‌ کلفتی دارم

که بار نالهٔ من بیستون را از کمر ریزد

در این‌ گلشن چو شبنم از محبت چشم آن دارم

[...]

بیدل دهلوی