گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۸

 

تو گفتی که گردون بپرد همی

زمین از گرانی بدرد همی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۸

 

دل کوه گفتی بدرد همی

زمین با سواران بپرد همی

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

یکی کو ستورش بپرد همی

سمش پشت ماهی بدرد همی

عیوقی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

بیگانه وار یار ز من بگذرد همی

من میکنم سلام و بمن ننگرد همی

خود هیچ التفات بمردم نمیکند

ما را بهیچ روی بکس نشمرد همی

هر قصه که دل بنویسد زهجر او

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او

 

زنم برای من، از بس که غصه خورد همی

پس از سه مَه تب لازم گرفت و مُرد همی

یگانه دختر خود را به من سپرد همی

همان هم آخر، از دست من ببرد همی

میرزاده عشقی