×
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰
خاک ار شوم به کوی تو گردم نمیرسد
دردی ز دوری تو به دردم نمیرسد
این درد دیگر است که جانم به لب رسید
از درد یار و یار به دردم نمیرسد
برگ خزان رسیده باغ محبتم
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
پایی به پای دشتنوردم نمیرسد
گردی به گرد بادیهگردم نمیرسد
حال مرا شنید و نپردازدم به حال
دردم به او رسید و به دردم نمیرسد
داند مریض خویشم و آسوده خوانَدَم
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
فریاد من به چرخ نه هردم نمیرسد
عیسیدمی چه سود به دردم نمیرسد
دردم ز کار برد ازین پس ز من مرنج
گر نالهام به گوش تو هردم نمیرسد
تا در ره تو خاک شدم مشک ناب را
[...]