گنجور

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۷ - در سؤال از عقل کل و جواب او

 

نز برودت در او اثر بینی‌

نز حرارت در او شرر بینی

سنایی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۹

 

به وادییی که درو گوی راه سر بینی

به هر دمی که زنی ماتمی دگر بینی

ز هرچه می‌دهدت روزگار عمر بهست

ولی چه سود که آن نیز بر گذر بینی

ز دولتی به چه نازی که تا که چشم زنی

[...]

عطار
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۷ - در بیان آنکه لابد است که شیخ وسیلت گردد و رهبر، و بی‌شیخ ممکن نیست که کس به حق رسد و اگر ممکن بودی حق تعالی پیغامبران و مشایخ را نفرستادی و اگر نادراً کسی بی‌شیخ رسد، آنکه به واسطهٔ شیخ رسد کامل‌تر باشد، و دلیل بر این، شخصی هر روز خدای تعالی را چهل بار می‌دید و از سر مستی حال خود را به خلق می‌گفت. کاملی گفتش که اگر مردی برو ابایزید را یکبار ببین، او به جواب گفت که من خدای بایزید را هر روز چهل بار می‌بینم پیش ابایزید به چه روم ؟ او باز گفت که «اگر مردی یکبار بایزید را ببین» چون ماجرا دراز کشید آن شخص عزم ابایزید کرد. بایزید را معلوم شد. در بیشهٔ مهیب می‌گشت، از بیشه به استقبال آن طالب بیرون آمد. چون آن طالب ابایزید را بدید برنتافت، در حال بمرد. زیرا او خدا را به قدر قوت خود می‌دید. چون از آن قوت و مقام که بایزید می‌دید بر او تجلی کرد برنتافت، د رحال جان بداد. اکنون مقصود از بیشه فکر و علوم بایزید است که اگر از مقام خود بیرون نیامدی صد هزار سال آن طالب به علو و مرتبهٔ او نرسیدی. پس از مقام خود نزول کرد که کلموا الناس علی قدر عقولهم لاعلی قدر عقولکم، تا آن طالب او را تواند دیدن و فهم کردن هم توانست.

 

هر تفاوت که در صور بینی

آن ز معنی است نیک اگر بینی

سلطان ولد
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۴ - در مرتبهٔ عقل و جان

 

نیست تن را مهار در بینی

جز خرد در دماغ، اگر بینی

اوحدی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۴ - و له فی ذم الدنیا الدنیه

 

در جهان هرچه خیر و شر بینی

همه چون باد درگذر بینی

حکیم سبزواری