گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۸

 

من نخواهم دیده از رویت دگر برداشتن

مشکل است از دیده روشن نظر برداشتن

چشم داری ای کبوتر این چه گستاخیست باز

نامة کآنجاست نام او بپر برداشتن

همچو بر مونیست از جا بر گرفتن بار کوه

[...]

کمال خجندی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۸

 

آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن

می‌کشد مژگان دو صف از یک نظر برداشتن

بر فلک آخر نخواهی رفت ای مشت غبار

خویش را از خاک نتوان آنقدر برداشتن

شرم‌ دار از فکر گیر و دار اسباب جهان

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۹

 

تا به کی چون‌ شمع‌ باید تاج زر برداشتن

چند بهر آبرو آتش به‌سر برداشتن

چند باید شد ز غفلت مرکز تشنیع خلق

حرف سنگین تا به کی چون گوش کر برداشتن

از حلاوت بگذر ای نی قدردان درد باش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۰

 

کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن

همچو خورشید آتشی باید به سر برداشتن

غفلت ذاتی به جهد ازدل نگردد مرتفع

تیرگی نتوان به صیقل از سپر برداشتن

سعی بیمغزان به عزم خفت ما باطل است

[...]

بیدل دهلوی