×
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰
وصلت به جان خریدن، سهل است، اگر برآید
جان میدهم درین پی باشد مگر برآید
در کار بینوایان، گر یک نظر گماری
کار من و چو صد من، زان یک نظر برآید
در جان هر که گیرد، از سوز عشق آتش
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴
در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید
ازهر دلی و جانی سوزی دگر برآید
درآرزوی رویش چندین عجب نباشد
گرآفتاب ازین پس پیش از سحر برآید
چون سایه نور ندهد براوج بام گردون
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
گر ماه من شبی چون تابان قمر برآید
باشد سر زوالش خورشید اگر برآید
باد صبا چو زلفش برهم زند ز سودا
دور از رخ چو ماهش دودم ز سر برآید
جان بردن از فراقش نتوان به هیچ رویی
[...]