گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۶

 

در انتظار وصال تو عمر می گذرانم

قرار عهد بر این بود و من هنوز برآنم

چه روزگار به سر برگذشت و عمر به سر شد

که من ز دست تو بر سرزنان و جامه درانم

تو فارغ از من و من از پی قدوم وصولت

[...]

حکیم نزاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۲

 

من سوخته خال و خط سیمبرانم

پروانه شمع رخ زیبا پسرانم

شرح غم پنهان چه دهم زانکه چو لاله

پیداست که از وادی خونین جگرانم

دارم نظر پاک اگر هیچ ندارم

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۲

 

دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم

در دیده تو منظور و بمردم نگرانم

دور از توتنم خسته و دل ریش و جگر چاک

مردن به ازین عمر که من میگذرانم

از هجر تو چون رعد که با ابر بهاریست

[...]

اهلی شیرازی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸

 

نه صبح وصل در آیینهٔ روی تو حیرانم

که از بی‌طالعی در انتظار شام هجرانم

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۹

 

در هر که ترا دیده به حسرت نگرانم

عمی است که من زنده به جان دگرانم

بیداری دولت به سبکروحی من نیست

هر چند که در چشم تو چون خواب گرانم

از داغ جنون دیده من باز نگردید

[...]

صائب تبریزی