عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
دمامد رخش دارم زیر رانم
بهرجائی که میخواهم برانم
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۶
در انتظار وصال تو عمر می گذرانم
قرار عهد بر این بود و من هنوز برآنم
چه روزگار به سر برگذشت و عمر به سر شد
که من ز دست تو بر سرزنان و جامه درانم
تو فارغ از من و من از پی قدوم وصولت
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - بردن شکر خسرو را به خانهٔ خویش به مهمانی
شکر گفتا که چون من خود برانم
که باقی عمر دولت با تو رانم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۶ - در سبب نظم این کتاب و باعث ترتیب این خطاب
هر سو جویی ز آب رانم
هم خود خورم آب و هم خورانم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۲
من سوخته خال و خط سیمبرانم
پروانه شمع رخ زیبا پسرانم
شرح غم پنهان چه دهم زانکه چو لاله
پیداست که از وادی خونین جگرانم
دارم نظر پاک اگر هیچ ندارم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۲
دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم
در دیده تو منظور و بمردم نگرانم
دور از توتنم خسته و دل ریش و جگر چاک
مردن به ازین عمر که من میگذرانم
از هجر تو چون رعد که با ابر بهاریست
[...]
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸
نه صبح وصل در آیینهٔ روی تو حیرانم
که از بیطالعی در انتظار شام هجرانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۹
در هر که ترا دیده به حسرت نگرانم
عمی است که من زنده به جان دگرانم
بیداری دولت به سبکروحی من نیست
هر چند که در چشم تو چون خواب گرانم
از داغ جنون دیده من باز نگردید
[...]