گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

گرت چو مورچه گرد شکربر آمده است

تو خوش بر آی که با جان برابر آمده است

بنوش لعل روان چون زمرّد سبزت

نگین خاتم یاقوت احمر آمده است

چشمه ی نوش تو سبزه گر بدمید

[...]

خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

خط به گرد رخت درآمده است

الله الله چه درخور آمده است

نیست جز دود آه سوختگان

که به دور رخت برآمده است

مهر و مه را که بندگان تواند

[...]

جامی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - مصیبت امام حسین(ع)

 

شد محرم به سفر ماه صفر آمده است

مه قتل حسن خسته جگر آمده است

نرسیده است به داغ دل زهرا مرهم

به سر داغ دلش داغ دگرآمده است

کشته گردید حسین یا حسن از زهر هلاک

[...]

صامت بروجردی