گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۰

 

بلای عشق تو ناگه ز در درآمد باز

مدار دور سلامت مگر سرآمد باز

حُبوب مهر تو در کشت زار سینهٔ من

برست و تخم پراکند و در برآمد باز

خدنگ غمزهٔ تو بر دلم به نسبت حال

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۸

 

خیال دوست به چشم من اندر آمد باز

هوای عشق دگر باره در سر آمد باز

کشیده غمزه او لشکر و ولایت صبر

خراب کرد که غوغای کافر آمد باز

سبک سوار من از کوی فتنه سر بر کرد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۶

 

مژده ای دل که دلبر آمد باز

تا برد دل به دل بر آمد باز

آفتابم که دوش رفت از بر

صبحدم از درم درآمد باز

ماهم از دیده گرچه غایب شد

[...]

نورعلیشاه