×
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۸ - نواختن سلطان ایاز را
حق کرا خواندست در قرآن رجال
کی بود این جسم را آنجا مجال
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۳ - متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازهٔ برادر کی آن کوچکین صاحبفراش بود از رنجوری و نواختن پادشاه میانین را تا او هم لنگ احسان شد ماند پیش پادشاه صد هزار از غنایم غیبی و غنی بدو رسید از دولت و نظر آن شاه مع تقریر بعضه
طفل را با بالغان نبود مجال
طفل را حق کی نشاند با رجال
سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۷ - حکایت توبه کردن ملک زادهٔ گنجه
چو دست و زبان را نماند مجال
به همت نمایند مردی رجال
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - و له هزل
شعر مردان، بمدح نامردان
هست دور از من و تو حیض رجال
در خرابات روسبی، مپسند
جلوه گاه مخدرات حجال
گفتمی این سخن تمام اگر
[...]