×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱
اگر نه عشق شمس الدین بُدی در روز و شب ما را
فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را
بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خود
اگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را
نوازشهای عشق او لطافتهای مهر او
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷
روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را
صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد
باور نکند ساده دلی یا رب ما را
شاید که تو یکبار ندانسته بخوانی
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۲
خامشی نیست بی سبب ما را
حرف، تبخاله شد به لب ما را
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
افزوده غم عشق تو درد وتب ما را
کرده است سیه هجر توروز وشب ما را
ما عاشق ومستیم و به جز یار ندانیم
زاهد ز چه جویاست همی مذهب ما را
آگه نشد از طالع ما هیچ منجم
[...]