گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

عیان شد ذات تو تا من بدیدم

عیانت را از آن من ناپدیدم

عطار
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - حکایت

 

جان سختش به پیش لب دیدم

روز عمر‌ش به تنگ شب دیدم

سعدی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

نیارد سروهرگز میوه من چیزی عجب دیدم

به سروقامت دلبر ز شیرین لب رطب دیدم

ندیدم در رطب نه در شکر نه درعسل هرگز

من این شیرین وشهدی که درآن لعل لب دیدم

چنین حسنی که دارد پارسی گوترک شوخ من

[...]

بلند اقبال