×
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۰
ای ماه تمام برنیایی آخر
جانی که همی رخ ننمایی آخر
چون جان به لطافت و چو ماهی به جمال
جان من و ماه من کجایی آخر
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۱۴
تا چند ز زاهد ریائی آخر
دُردی درکش که مردِ مائی آخر
ما را جگر از زهد ریائی خون شد
ای رندِقلندری کجائی آخر
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام
همه سوداست ای سودایی آخر
همی سودا چه میپیمایی آخر؟
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
هم باز خورد به تو بلایی آخر
واندر تو رسد ز من دعایی آخر
درد دل من چنین نماند پنهان
سر بر کند این درد به جایی آخر
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
هم باز خورد به تو بلایی آخر
واندر تو رسد ز من دعایی آخر
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۳۰ - این مویهای بیجان، به گیسوی منور مادر مغفورهٔ خویش، که تاب الشیب نوری داشت، راست افتاد، و بدین نالهای سوزان، نفس حسن را خاکستر کرده شد و گوهر پاک برادر حسام الدین را، که در میان خاک، خورد مور چه گشت، روشن گردانیده آمد، تعمده الله به غفرانه
چون مادر من، کجایی آخر؟
روی از چه نمینمایی آخر؟