گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ

نکند پیش مه روی تو پروای چراغ

زیر پا تار سر زلف سیاه تو کند

روشن این نکته که تاریک بود پای چراغ

آرزومند رخ خوب تو در دور فراق

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۸

 

ایمه که ندارم از تو پروای چراغ

جایی که تویی کجا بود جای چراغ

در پای تو سوخت اهلی آخر نظری

هر چند که تاریک بود پای چراغ

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵۱

 

دمید صبح و نگشتیم آشنای چراغ

شبی به روز نکردیم زیر پای چراغ

به ناامیدی من رحم کن که می سوزد

طبیب بر سر بالین من به جای چراغ

همیشه زیر سیاهی است داغ روزن من

[...]

صائب تبریزی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

از کمال روشنی در دیده شد جای چراغ

کس نباشد در جهان امروز همتای چراغ!

راه تاریک است و تو مغرور شمع دل مشو

روشنی هرگز نمی‌بینی تو در پای چراغ

مقصد از سوز و گداز و گریه و آه شبش

[...]

طغرل احراری