گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

مردیم و یار هیچ عنایت نمی‌کند

واحسرتا که بخت عنایت نمی‌کند

در پیش چشم او لب او می‌کُشد مرا

وان شوخ‌چشم بین که حمایت نمی‌کند

چندان که عجز حال بر او عرضه می‌کنم

[...]

عبید زاکانی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۱

 

دردا که دوست هیچ رعایت نمی‌کند

مردیم از عتاب و عنایت نمی‌کند

قربان تیر دشمن بدکیش گشته‌ام

این جور بین که دوست حمایت نمی‌کند

از دست هجر دیده غمدیده آنچه دید

[...]

حسین خوارزمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

لعل لبت به لطف حکایت نمی‌کند

چشم خوشت نظر به عنایت نمی‌کند

صد بار بیش پیش تو گفتیم درد دل

دردا که در دل تو سرایت نمی‌کند

دل با سگ تو شرح دهد قصه رقیب

[...]

جامی