گنجور

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳

 

زین بحر که در سینهٔ ما پیدا گشت

از پرتو آن چشم جهان بینا گشت

آن قطره –کزین پیش دلش میگفتی

امروز به خون غرقه شد و دریا گشت

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۵

 

تا چشم دلم به نور حق بینا گشت

در دیدهٔ او دو کون ناپیدا گشت

گویی که دلم ز شوق این بحر عظیم

از تن به عرق برون شد و دریا گشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

چو کاهی از ضعیفی مبتلا گشت

هوای هرمزش چون کهربا گشت

عطار
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

پشتم ز غم بار فراق تو دوتا گشت

امّید شب وصل توأم جمله هبا گشت

هرگز به سر کوی نگاری نرسیدم

تا مرغ دل خسته ی ما گرد هوا گشت

یکتا شدم اندر غم عشق تو نگارا

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷

 

آفتاب خوشی هویدا گشت

شب نهان شد چو روز پیدا گشت

چشم ما قطره قطره آب بریخت

جو به جو شد روان و دریا گشت

در هزار آینه یکی بنمود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴ - در نعت پیمبر اکرم

 

چراغش روشن از نور خدا گشت

و زو روشن چراغ انبیا گشت

اهلی شیرازی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

بس مرد که از تندی خود رسوا گشت

در علم اگرچه بوعلی سینا گشت

ای عقل، مرا تند و ز منزل مگذر

ره پرخطرست، باز نتوان واگشت

قدسی مشهدی