گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار

 

جهان پر درد می‌بینم دوا کو

دل خوبان عالم را وفا کو

ور از دوزخ همی ترسی شب و روز

دلت پر درد و رخ چون کهربا کو

بهشت عدن را بتوان خریدن

[...]

سنایی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۴

 

آن وعده که کرده‌ای مرا کو

این جا منم و تو وانما کو

با جمله پلاس خوش نباشد

آن عهد پلاس را وفا کو

لب بسته چو بوبک ربابی

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۳

 

خوش است بر لبِ قلزم نشسته در باکو

به یادِ رویِ تو ساغر به دست امّا کو

شرابِ راوق و آوازِ چنگ و ضربِ اصول

من و تو و دو حریفِ دگر دریغا کو

به کامِ دل ز فلک داد عیش بستانیم

[...]

حکیم نزاری
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹

 

آمد آن خسرو خوبان جهان از باکو

می‌کند قصد جهانی و ندارد باک او

قصد جان می‌کند و جان همه عالم اوست

می‌خورم زهر فراق و ندهد تریاک او

چو رسید آن گل خوشبو ز دیار باکو

[...]

سلمان ساوجی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۹ - گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو

 

محبت کو مروت کو وفا کو

و گر داری نصیب جان ما کو

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

خدایا زخوانی که از بهر خاصان

کشیدی نصیب من بینوا کو؟

اگر می فروشی، بهایش که داده است؟

و گر بی بها میدهی، بخش ما کو؟

شیخ بهایی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۵

 

نتوان یافت دلی خوش به جهان ای کاکو

چه روی گاه سوی گنجه و گاهی باکو؟

طرفه عهدی ست، که انگشت تحیر شده است

آشنای همه لب، همچو نی تنباکو

ای که از لطف، نگهدار همه دل هایی

[...]

سلیم تهرانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۰

 

ما دردمند عشقیم عطار که دوا کو

گمگشتگان راهیم آنخضر ره نما کو

ای کعبه با خرابات داری اگر چه دعوی

کو آن مقام امن و در مروه ات صفا کو

عهد مرا نپائی بر غیر آختی تیغ

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۳ - شرف اصفهانی

 

اگر زاهدانند وگر عارفانند

همه مردِ مزدند مرد خدا کو

مرا لایق سوختن می‌شماری

اگر صادقی آتش و بوریا کو

خدایا از آن خوان که از بهر خاصان

[...]

رضاقلی خان هدایت