گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۹

 

از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد

چون ذره مرا مهر تو از خاک برآرد

تا رفت گل روی تو از گلشن چشمم

مژگان در چشم از خس و خاشاک برآرد

شبها بسر خاک شهیدت نه چراغ است

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۳

 

کی دست کرم خواجه ز امساک برآرد

قارون چه خیال است سر از خاک برآرد

از طول امل هر که دهد دام سرانجام

چون موج ز دریا خس و خاشاک برآرد

شد روی ترا پرده عصمت خط مشکین

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

جذب نگهت جام می از تاک برآرد

گیرایی چشمت مژه از خاک برآرد

از گریه ما مستی چشم تو نظر باز

دستی به دعای سحری تاک برآرد

روح شهدا منصب پروانه بگیرند

[...]

اسیر شهرستانی