×
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹
هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد
میرم از غم که مبادا ز غم آن ماه کشد
با وجود قد رعناش اگر زاهد را
دل به طوبی کشد از همت کوتاه کشد
هرکه از پیرهنش نکهت جان یافت کجا
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰
گر مصور مه من نقش تو دلخواه کشد
نکشد همچو تو دلخواه، مگر ماه کشد
تن من کاهی و بار غم تو کوهی، چون
بار چون کوه کسی با تن چون کاه کشد
تا به کی ای مه بی مهر ز هجرت شب و روز
[...]