گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

تا رسیدم به او تباه شدم

تا گذشته بر او سیاه شدم

وحشی بافقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۴

 

همه شب هم سفر باد سحرگاه شدم

کز مه خرگهی خویشتن آگاه شدم

تو نسیم سحری آگهیت هست زمن

که من سوخته ات شمع سحرگاه شدم

گفتم از آه من این خیمه نیلی برپاست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

همدم عیسی‌نفسی با دل آگاه شدم

در خم خورشید فلک رنگرز ماه شدم

صبغه الله شود رنگ‌پذیر خم دل

در خم بی‌رنگ شدم صبغه الله شدم

گر روی آگاه شوی این ره فقر است و فنا

[...]

صفای اصفهانی