گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

شاه شاهان جهان بر تخت سلطانی نشست

مردم چشم سلاطین در جهانبانی نشست

منت ایزد را که از نامش نشان خسروی

بر طراز جامه رفت وبر زر کانی نشست

منت ایزد را که باری هم شهنشاهی به حق

[...]

سید حسن غزنوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - امیر خسرو نزد سلطان کیقباد رسید قصیدهٔ مدحیه را شاید درین ایام به وی تقدیم داشته باشد:

 

منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست

در دماغ سلطنت باد سلیمانی نشست

شه معزالدین و الدنیا که از دیوان غیب

نام او برنامهٔ دولت به عنوانی نشست

کیقباد ، آن گوهر تاج کیان کز زخم تیغ

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟

آنچنان در گوشه ای بنشین که بتوانی نشست

خاک خلعت خانه ی عالم اگر بر باد رفت

گرد کی بر گوشه ی دامان عریانی نشست؟

کاروان عیش را زین خاکدان ره بسته شد

[...]

سلیم تهرانی