گنجور

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۲

 

تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر

میان لعل چرا کرده ای نهان گوهر

به خنده چون لب یاقوت رنگ بگشائی

ز شرم زرد شود همچو زعفران گوهر

رخم چو زرد شد و از جزع دیده هر ساعت

[...]

ظهیر فاریابی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٢ - قصیده گوهر

 

زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر

ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر

گهر فشانی لعلت چو آیدم در چشم

فتد ز چشم من زار ناتوان گوهر

سرشگ بر مژه من ز عکس دندانت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴۴

 

علاء دولت و دین آن وزیر شاه نشان

که میدهد دل و دستش چو بحر و کان گوهر

اگر ز بحر کف او سحاب رشحه برد

کند چو قطره پراکنده در جهان گوهر

بخواند ابن یمین را و گفت ساخته اند

[...]

ابن یمین
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۱

 

ایا نموده ز یاقوت درفشان گوهر

بنکته لعل تو می بارد از زبان گوهر

ترش نشینی گیرد همه جهان تلخی

سخن بگویی گردد شکرفشان گوهر

دل مرا که بباران فیض تو زنده است

[...]

سیف فرغانی
 

ابن حسام خوسفی » ترکیبات » مناقب هفت معدن در مدح امام زمان (عج)

 

چو گشت در تتق چنبری نهان گوهر

بریخت کوکب دُرّی بر آسمان گوهر

نثار انجم رخشنده بر مجرّه ببین

چو جوهری که در آرد به ریسمان گوهر

چو لعبتی که کنندش نثار در دامن

[...]

ابن حسام خوسفی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح ابوالفتح خان زند ابن کریمخان وکیل

 

ببین ز لعل خود و، جزع من روان گوهر!

بگو کدام به، این گوهر است و آن گوهر؟!

بسی چو حقه ی لعل تو لعل دیدم، لیک؛

نه بر کنار زمرد، نه در میان گوهر

شکفته داری بر شاخ نسترن لاله

[...]

آذر بیگدلی