گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

ای صبا چند روی بر د جانان گستاخ

در شب تار بر آن زلف پریشان گستاخ

باشد اینها حرکات خنک و بادسری

که در آن روضه کنی گشت شهستان گستاخ

زلف کجدار که با روی نو پهلو نزند

[...]

کمال خجندی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

در عشق مباش پیش رندان گستاخ

چون بنده بود به نزد سلطان گستاخ

از دوست چو وصل یافت نتوان گستاخ

عاقل به ادب باشد و نادان گستاخ

امیرعلیشیر نوایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

چگونه نام تو آریم بر زبان گستاخ

که یاد تو نتوان کرد در نهان گستاخ

اگر به گلبن تو بلبلی پناه آورد

کسی نمی زندش گل بر آشیان گستاخ

هر ارجمند که در راه تو شهید شود

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۶

 

مکن دراز به طعن فلک زبان گستاخ

ترنج دست قضا را مکن نشان گستاخ

نهاده اند ز هر خار در کمان تیری

مکن نگاه به گلهای بوستان گستاخ

ز داغ شاه، نظرهاست هر شکاری را

[...]

صائب تبریزی