گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۸

 

رنج غربت تو از غریبان پرس

دردمندی ز دردمندان پرس

ذوق سرمستئی که ما داریم

گر ندانی بیا ز رندان پرس

کفر زلفش که می برد ایمان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۹

 

لذت جان ما ز مستان پرس

ذوق رندان ز می پرستان پرس

خبر از حال ما اگر پرسی

در خرابات رو ز رندان پرس

نوش کن جام می که نوشت باد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴

 

خبری جان دل ز جانان پرس

درد بسیار شد ز درمان پرس

ما کجا و وصال یار کجا

هر چه پرسی ز ما ز هجران پرس

پیش آدم حدیث رضوان گوی

[...]

ابن حسام خوسفی