گنجور

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۶۰ - سخن گفتن فریدون با کوش درباره ی گزینش سپاه

 

به دیدار و چهره بسان پدر

چو بر چهره بودش نشان پدر

ایرانشان
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای دزد هجا و مدح دیوان پدر

گوئی که شدم سوار میدان پدر

من رستم شعرم و تو سهراب منی

از خنجر من جان نبری جان پدر

سوزنی سمرقندی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

گفت خفتن نیست درمان پدر

کز شبیخون ترسم ای جان پدر

عطار
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

از دست مده طریق احسان پدر

تا بر بخوری ز ملک و فرمان پدر

جان پدرت از ان جهان می‌گوید

زنهار خلاف من مکن جان پدر

سعدی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - واقع شده در مرثیه فرزند است

 

ریختی خون دل از دیده گریان پدر

رحم بر جان پدر نامدت ای جان پدر

صد ره از دست قضا سینه به ناخن کندی

گر نیفتادی ازان رخنه در ایمان پدر

نوبهار آمد و گلها همه رستند ز خاک

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۴۸ - نصیحت کردن پادشان سلامان را

 

شاه با وی گفت کای جان پدر

شمع بزم افروز ایوان پدر

جامی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای رفته سوی خلد، ز دامان پدر

وی داده بچنگ غم گریبان پدر

با اینهمه مهربانی آخر دیدی

با جان پدر چه کردی ای جان پدر؟!

آذر بیگدلی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - معلم و شاگرد

 

پدرگفت انف چیست جان پدر

الف گفت باید بسان پدر

ملک‌الشعرا بهار