×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۹
تو جام عشق را بستان و میرو
همان معشوق را میدان و میرو
شرابی باش بی خاشاکِ صورت
لطیف و صاف همچون جان و میرو
یکی دیدار او صد جان به ارزد
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۰
دلا با عشق کن پیمان و می رو
قدم در نه درین میدان و می رو
درین کو خفتگان ره نوردند
درآ در زمزه ایشان و می رو
دل اندر بند جان جانان نیابی
[...]
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
دلا از خویش شو پنهان و میرو
درون دیده چون انسان و میرو
برآور سر ز خاک جمله ذرات
چو خورشید فلک تابان و میرو
چو آن یار سبک روح مجرد
[...]