سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸
بر سر کوی یقین، کعبه و بتخانه، یکی است
دام زلف سیه و سبحه صد دانه، یکی است
هر زمان جلوه حسن، ار چه ز رویی دگر است
باش یکدل به همه روی، که جانانه، یکی است
می و پیمانه، همه عکس رخ ساقی، بین
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۰
عشق را مسجد و میخانه یکی است
عشق را عاقل و دیوانه یکی است
عشق جانان خود و جان خود است
عشق را دلبر و جانانه یکی است
عشق را آتش دلسوزی هست
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - سرزنش گمکردهراهان
مسجد و میکده و کعبه و بتخانه یکی است
ای غلط کرده ره کوچه ما! خانه یکی است
هرکس از جام ازل گرچه به نوعی مستند
چشم مست تو گواه است که پیمانه یکی است
صورت آدم و حوا به حقیقت دام است
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۴۳۳- مولانا جنونی گیلانی
باده لعل تو و حاصل میخانه یکی است
راحت جان و دوای دل دیوانه یکی است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۰
آب خضر و می شبانه یکی است
مستی و عمر جاودانه یکی است
بر دل ماست چشم، خوبان را
صد کماندار را نشانه یکی است
پیش آن چشمهای خواب آلود
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵
کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است
همچو خورشید که در کعبه و بتخانه یکی است
رنجش عاشق و معشوق به هم ساختگی است
در حقیقت سخن شمع به پروانه یکی است
باده طفلی است که با پیر و جوان می بازد
[...]