گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۷

 

دو نرگس تو که مستند و ناتوان هر دو

شدند آفت عقل و بلای جان هر دو

میان ما و تو جز جان و تن حجاب نبود

بیا که هجر تو برداشت از میان هر دو

چنان دو دیده غیورند بر رخت که کنند

[...]

جامی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

شد از دو چشم توام، چشم خون‌فشان هر دو؛

چه کرده‌اند، به این هر دو بنگر آن هر دو!

دو چشم نه، دوز بابل رسیده سحرورند؛

که باشد از فن هاروتشان نشان هر دو!

دو چشم نه، دو نکو نرگس گلستانند؛

[...]

آذر بیگدلی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

دو دلستان که بلای دلند و جان هر دو

به جان و دل شده ام مبتلای آن هر دو

دو آفتاب ز یک برج کرده اند طلوع

دو ماه گشته عیان از یک آسمان هر دو

دو گلعذار که در خوبیند هر دو مثل

[...]

رفیق اصفهانی