×
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷
تورا در کوی جانان خانهای هست
به هر کویی چو من دیوانهای هست
بزن چوبش که دزد است آن سر زلف
بهدست ار نیست چوبت شانهای هست
منور شد ز رویت دیدهٔ دل نیز
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸
بکوی عاشقان بت خانه ای هست
در آنجا دلبر جانانه ای هست
نمی داند کسی او را، ولیکن
بهر مجلس ازو افسانه ای هست
بپیش شمع رویش خور فرو رفت
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
به کوی عزلتم ویرانه ای هست
ز نقد وقت درویشانه ای هست
به دستم تا ز هستی دست شویم
ز خم نیستی پیمانه ای هست
مکن دورم که دارد ذوق دیگر
[...]
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶
مرا در دل غم جانانهای هست
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
[...]