×
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲
ای دل به جفات جان نهاده
جان پیشکشت جهان نهاده
شهری همه ز آهنین دل تو
قفلی زده بر دهان نهاده
بر طرف لب تو جان عیسی
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۷
جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده
چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده
تو همچو آفتابی تابنده از همه سو
من همچو ذره پیشت جان در میان نهاده
من چون طلسم و افسون بیرون گنج مانده
[...]
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
یکی سر در کنار آن نهاده
غمش سر در میان جان نهاده
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶
ای در میان جانم گنجی نهان نهاده
بس نکتههای معنی اندر زبان نهاده
سر حکیم ما را در شوق لایزالی
در من یزید عشقش پیش دکان نهاده
در جلوهگاه معنی معشوق رخ نموده
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱
تو بر سر کودکان نهاده
ما بر کف دست جان نهاده
بس سنگ گران به بیع جان ها
در پله ابروان نهاده
یک سود نموده زیر زلفت
[...]