گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۹

 

کس را فلک ز دست حوادث امان نداد

عنقاست داد او که ازو کس نشان نداد

مرغی که بی مراد بر این آشیان نشست

او را جز از مضیق زوال، آشیان نداد

بر شاخ عمر هیچ کسی غنچه ای ندید

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۲

 

هر که او در عشق جانان جان نداد

بوسهٔ خوش بر لب جانان نداد

جود او بخشید عالم را وجود

آشکارا داد او پنهان نداد

جام می در دست و ساقی در نظر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

نتوان شنید وصف رخش را و جان نداد

باید نخست گوش به این داستان نداد

فردا نوید وصل به عشاق داده بود

امشب عبث نبود که مرگم امان نداد

دارد به انتقام کی این دشمنی به من

[...]

سحاب اصفهانی