انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵
دل گرچه غمت ز جان نهان میدارد
اشکم همه خرده در میان میدارد
جان بیتو کنون فراق تن میطلبید
دل بیتو کنون ماتم جان میدارد
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا
نیک درخط شده ام از قلمت
که مرا قصد بجان می دارد
عثرات من غمگین از بر
همه چون آب روان می دارد
همه در روی رهی می گوید
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱
آن پری چهره که ما را نگران میدارد
چشم با ما و نظر، با دگران میدارد
زیر لب میدهم وعده، که کامت بدهم
غالب آن است که ما را به زبان، میدارد
دوش گفتم که غمت، جان مرا داد به باد
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶
مهر رویش نه چنانم نگران میدارد
دایمم خون دل از دیده روان میدارد
این چنین کشتهٔ شمشیر فراقش که منم
که امیدی به من خسته روان میدارد
چون پری کز نظر خلق نهان باشد یار
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷
رخ را ز من خسته نهان می دارد
صحبت همه شب با دگران می دارد
من ترک غم عشق تو نتوانم گفت
زان رو که تعلّقم به جان می دارد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸
در هجر خودم نعره زنان می دارد
خوناب ز دیده ام روان می دارد
جانا نه گناه این دل سنگین است
بخت بد من مرا بدین می دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۱
دل بی غم نصیب از نقطه سودا نمی دارد
که هرگز آب شیرین عنبر سارا نمی دارد
بدار ای ناصح بیکار دست از جستجوی ما
که از خود رفته در دنبال نقش پا نمی دارد
ندارد راه در دارالامان خامشی آفت
[...]