دل بی غم نصیب از نقطه سودا نمی دارد
که هرگز آب شیرین عنبر سارا نمی دارد
بدار ای ناصح بیکار دست از جستجوی ما
که از خود رفته در دنبال نقش پا نمی دارد
ندارد راه در دارالامان خامشی آفت
صدف اندیشه ای از تلخی دریا نمی دارد
به نور شمع نتوان برد راه از خویشتن بیرون
که این ظلمت چراغی جز دل بیتا نمی دارد
مکن از بیخودی منع دل سودایی صائب
که وحشت دیده دست از دامن صحرا نمی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان افکاری درباره عشق و جدایی میپردازد. شاعر اشاره دارد که دل آرام و بیغم نمیتواند از دنیای پر از غم و اندوه بهرهمند شود و به همین دلیل، مجبور است در جستجوی معشوق باشد. او همچنین بیان میکند که در درون خود، تعامل با افکار و احساساتش وجود دارد و هیچگونه راهی به سوی آرامش و امنیت واقعی ندارد. به علاوه، شاعر توصیه میکند که از تلاش برای مهار احساسات خود دست برداریم، زیرا عشق و وحشت از جدایی نمیگذارد. در کل، شعر نمایانگر کشمکشهای درونی انسان در جستجوی عشق و هویتی است.
هوش مصنوعی: دل بی غم هیچگاه نمیتواند مزهٔ غم و اندوه را بچشد، چرا که مانند آب شیرین نمیتواند به سراغ عطر خوشبود عامی باشد.
هوش مصنوعی: ای مشاور بیکار، دست از تلاش برای یافتن ما بردار، زیرا کسی که در پی خود رفته، به دنبال آثار گذشتگان نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در خانهی آرامش، جایی برای سکوت نیست و صدف اندیشه، از تلخی دریا نمیتواند چیزی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در نور شمع، نمیتوان راهی از خود بیرون رفت، زیرا در این تاریکی، چراغی جز عشق واقعی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل شیدا و مجنون را از دیوانگیاش بازندهید، زیرا حتی در ترس و وحشت، چشمانش از زیباییهای طبیعت دست برنمیدارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.