عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۹
در آرزوی چشمهٔ حیوان مردم
وز استسقا درین بیابان مردم
چون دانستم که زندگی دردسرست
خود راکشتم به درد و حیران مردم
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۶ - التعظیم لامر الله و الشفقه علی خلق الله
به ناخوانده مشو مهمان مردم
منه باری ز خود بر جان مردم
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶
شعر تو که هست قوت جان مردم
آورد به ما رقعه رسان مردم
بر مردمک دیده نهادم سخنت
مشهور شد این سخن میان مردم
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷
ای خسته ز تو روان مردم
چشم تو بلای جان مردم
از سیل دو چشم من به کویت
ویران شده خان و مان مردم
تا رفته سمند او به جولان
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۴ - در محک امتحان زدن لیلی نقد محبت مجنون را و تمام عیار بیرون آمدن آن
بر روی گره میان مردم
باشد گره زبان مردم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - واقف شدن قبیله لیلی از عشق مجنون با وی و منع کردن وی از ملاقات با لیلی
کوته کن ازان زبان مردم
بر در ورق گمان مردم
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
آن جان من و روان مردم
خون کرد روان ز جان مردم
چشم سیهش ز عین مستی
شد فتنه خاندان مردم
ذکر لب لعل شکرینش
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱
مجروح چون کلیدیم، ما از زبان مردم
قفل از کجا بیاریم، بهر دهان مردم
چون رشته نهالی، نه ریشه کرد و نی برگ
بردیم اگر نهالی، از گلستان مردم
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲
ای جان مردم جانان مردم
بادا فدایت صد جان مردم
جان خود چه باشد تا خوانمت جان
بهتر ز جان چیست تو آن مردم
اظهار حاجت پیشت چه حاجت
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱
تا چون نگه توان شد دور از میان مردم
زنهار جا نسازی در خانمان مردم
پرواز گیر ای دل تا کی چو مرغ تصویر
حیران توان نشستن در آشیان مردم
چشم از زنخ بپوشان بردار دست از زلف
[...]