گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب‌بند در منقبت امیر مؤمنان علی (ع)

 

دست مرا حسرت دامان مباد

درد من آلودة درمان مباد

آنچه درو چرخ فلک عاجزست

مشکل عشق است که‌ آسان مباد

هیچ دلی همچو دل جمع من

[...]

فیاض لاهیجی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد

پژمردگی شکفته این گلستان مباد

با صبحت یدان که مباد از برش جدا

از ناز طبع نازک او سر گران مباد

پیغام خویش جز به خیالش نمی دهم

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸۸

 

رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد

پژمردگی شکفته از آن گلستان مباد

پیغام خویش جز به خیالش نمی دهم

غیری به این وسیله به او همزبان مباد

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مباد

باده و نقلم به غیر از آن لب و دندان مباد

داغ خواری از کلف افتاده بر رخسار ماه

هیچ کس از چون خودی شرمندهٔ احسان مباد

پنجهٔ شاهین بود مژگان چو برهم می زند

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰

 

تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حباب

جز هوایش در سر شوریده‌ام سامان مباد

بعد ازین جویا دلت در موج خیز اضطراب

از فراق کامران بیگ و ملک سلطان مباد

جویای تبریزی